هر چه نزد مدعى قامت كنى خم بيشتر
میكند اسباب زحمت را فراهم بيشتر
رشته ى اين ملك را هر كس به سويى میكشد
آدم بیدرد و غم را دلخوشى گردد فزون
دردمندان را عذاب و ماتم و غم بيشتر
در زمانى كه شود ارزان بهاى زخم دل
از چه رو هر روز گردد نرخ مرهم بيشتر
............... ادامه مطلب
نطق آزاد و بیان آزاد است روح آزاد و روان آزاد است
همه جا زمزمه ی آزادی است پیر آزاد و جوان آزاد است
در هدف ساختن سینه ی خلق تیر آزاد و کمان آزاد است
از پی ریختن خون بشر تیغ آزاد و سنان آزاد است
اگر از وضع جهان نالانی ناله آزاد و فغان آزاد است
بر سر خود بزن و نعره بکش دست آزاد و دهان آزاد است
--- ---
نوبهار است در آن کوش که شاغل باشی
نه که لیسانس بگیری و همش ول باشی
من نگویم که کنون با که بگرد و چه بِکش
پسرم از تو بعید است که عاقل باشی!
اغنیا اصل کباب و فقرا بوی کباب
صرفه آن است که در فکر فلافل باشی
طرح امنیت نگذاشت شوی سرگرم و
.......................... ادامه مطلب
شاید آن روز که سهراب نوشت:
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینجور نوشت:
هر گلی هم باشی
چه شقایق, چه گل پیچک و یاس
زندگی اجبارست...
--- ---
صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهم ساخت
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...
آری تو راست میگویی:
آسمان مال من است
پنجره, فکر, هوا, عشق, زمین مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن!!!
بر دل سنگ زمین جای من است؟
من نمیدانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...
کجایی سهراب؟
آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟
زخم ها بر دل عاشق کردند، خون به چشمان شقایق کردند...
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند...
کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! دل خوش نایاب است!
دل خوش سیری چند؟!
صبر کن سهراب
قایقت جا دارد؟
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود می پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای ...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
--- ---
اگر چه نزد مردم ناشناسم همیشه با مدیران در تماسم
گهی در خودروی ایشان سوارم گهی در دفتر ایشان پلاسم
کنون از لطف ایشان جا گرفته هزاران بانک در جیب لباسم
منم اِندِ نبوغ اقتصادی همه ماتند از هوش و حواسم
نه از این دزدکان آفتابه که در شغل شریفم باکلاسم
بگیرم وام های اختصاصی ز سوی دوستان حق شناسم
"چگونه شکر این نعمت گزارم" ......................... ادامه مطلب
--- ---
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
.............. ادامه مطلب
مرغ آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا .... ادامه مطلب
کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد .
پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ....
- به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !
--- ---
يك روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را برپشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .ملا مصالح ساختمانیرا از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت كرد. ملا نمی دانست كه خر از پله بالا می رود،ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر كاری كرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد.كه استراحت كند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد.وقتی كه دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام كند كه دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.برگشت، بعد از مدتی متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.بعد ملا نصرالدین گفت : لعنت بر من كه نمی دانستم كه اگر خر به جایگاه رفیع و پُست مهمی برسدهم آنجا را خراب می كند و هم خودش را هلاک میکند !!
--- ---
.: Weblog Themes By Pichak :.